کد مطلب:134733 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:281

دستاوردهای سیاست عثمان
وقتی می بنیم كه عثمان باب هجرت را در برابر قریش گشود و، در شهرها حركت كردند و به ثروت اندوزی پرداختند و انصار پیرامون خود ثروت و خویشاوندی با قبایل عرب و به واسطه ی شهرت دینی شان كه ناشی از مصاحبت با پیامبر (ص) و سابقه در اسلام و جهاد در راه آن بود، گرد آوردند. رفتار كارگزاران عثمان در شهرهای بزرگ و رفتار خود عثمان در مدینه با خیر خواهانش و خیر خواهان مردم، موجب شد تا مسلمانان دست به شكایت برند. این دسته از صحابه قریشی این مسائل را می دیدند و می شنیدند و در آن مشاركت می ورزیدند. اگر به این مسائل، تدبیر شورا را نزد اینها از باب اشتیاق به خلافت اضافه نماییم، می بینیم كه خطوط مشخص و عوامل بنیادین در شورش مسلمانان علیه عثمان و خلافت او در برابر چشمان ما منظم ومنسجم گشته است.

طبقه ی اشرافی و دینی كه سقیفه آن را به مركزیت قریش تشكیل داد، اضافه به اشرافیت دینی اش، به واسطه ی اصل برتری در بخشش و سیاست عثمان در امور مالی و زمین و هجرت به بهره مندی از ثروتهای گزاف پرداختند. اصل شورا هم در دل و جان بسیار از افراد، اشتیاق به حكومت را برانگیخت كه آنها را به بهره برداری از تمام شرایط به وجود آمده برای دستیابی به این هدف، سوق داد؛ در برابر این طبقه، طبقه ی مبارزان و مسلمانان محروم از تمام امتیازات وجود داشتند كه اسباب نارضایتی آنها فراهم بود.

جمهور مبارزان، اصل و اساس انقلاب بودند؛ اما ابزار آن اقدامات عثمان و كارگزاران


و خاندان او بودند. ولی آن چه كه آتش انقلاب را شعله ور كرد، همان سودجویان در آن بودند. اینها همان رهبرانی هستند كه از شور و اشتیاقی برخوردار بودند كه خلافت را هدفشان قرار داده، ثروت و جایگاه دینی آنان موجب شد كه انصار گرد آنها جمع شوند، پریشانی اوضاع هم راه را هموار كرد تا مردم از وضع خوبی كه دارند، باز دارند.

این مناسبات و شرایط ناگوار ناشی از یك جنبش عمومی بود و هر چند به معنای نظام حزبی دقیق نبود ولی دارای وحدت افكار و هدفهای مشترك بوده است.

عثمان و اطرافیانش - از امویان و سودجویان - در برابر این جنبش رفتاری به دور از حكمت و عدالت پیشه كرده بودند؛ و به جای این كه به خواسته های انقلابیون پاسخ مثبت دهند، با آنها به خشونت رفتار كرده و آنها را خوار نموده و با سیاستی خشن، سیاستی كه ناشی از نشست عثمان با كارگزارانش در شهرها بود، با آنها مقابله كردند. طبری این وضعیت را چنین به تصویر كشیده است:

«عبدالله بن عمر به او گفت: ای پیشوای مؤمنان نظر من این است كه آنها را به جهادی فرمان دهی تا تو را فراموش كنند؛ آنها را در سرزمین دشمن ماندگار كن تا تسلیم تو شوند و تنها به خود بیندیشند و زخم چهارپا و پشه ی روی پوست آن...، عثمان كارگزاران خود را به انجام این سیاست فرمان داد و دستور داد تا بر آنان سخت بگیرند و آنها را در سرزمین دشمن ماندگار كنند، تا به وطن شان باز نگردند. از طرفی به تحریم بخششهای آنها پرداخت تا به اطاعت او درآیند و نیازمند او گردند» [1] .

اما این اقدامات خشونت آمیز، آتش مقاومت را شعله ورتر می ساخت تا این كه از شدت آن بكاهد. آن مبارزان تهیدست دریافتند كه فریب خوردند و در كوفه، بصره، مصر، و حجاز به تشكیل حزب پرداختند و در جای جای سرزمین اسلامی به قیام جمعی برای واداشتن عثمان به تغییر اطرافیانش دست زدند كه در حقیقت آنها را مسؤول بسیاری از


گرفتاریها می دانستند. از عثمان خواستند تا كارگزارانش كه بدرفتارند و به مردم ستم روا می دارند، تغییر دهد و سیاست مالی اش را نیز دگرگون سازد در عین حال كه علی (ع) به رایزنی میان انقلابیون و خلیفه می پرداخت تا شورش را آرام نماید و به نصیحت عثمان می پرداخت تا به عدالت رفتار نماید، می بینیم كه مشتاقان خلافت، از شورش توده ی مردم برای دستیابی به هدفشان سوء استفاده كرده و آتش انقلاب را شلعه ور ساخته و ثروتهای باد آورده را در راه انقلاب و خریدن رهبران آن و مسلح ساختن افراد به كار گرفتند؛ و بالاخره اوضاع پریشان به اوج خود یعنی مرگ عثمان منجر شد.



[1] طبري، ج 3، ص 373 و 374.